این روز ها خیلی به تو فکر می کنم
به روزها و لحظه های با تو بودن
به لحظه هایی سراسر خاطره
سراسر شور و عشق
روزهایی که قبل از آمدن تو این همه رنگی نبود
این همه پر شور نبود
یادت هست گفتی من رنگین کمان زندگی تو هستم
حالا می خواهم بگویم تو هستی
تویی که رنگین کمان زندگی منی
...
شنبه هایم را قرمز می کنی
به شوق دیدار دوباره
و به امید یک هفته دیگر با تو بودن
.......
یکشنبه هایم را آبی رنگ می زنی
به یاد آبی آسمان در هوای قدم های ما
و دستان به هم گره خورده
که انگار کسی نمی تواند آنها را از هم جدا کند
....
دوشنبه هایم را به رنگ نارنجی
پر از هیجان با تو بودن
پر از نشاط شیطنت های کودکانه تو
سه شنبه هایم را سفید
بی غم بی غصه
انگار که با تو بودن غم دل می زداید
نمی دانم چه سری است در نگاهت که پاک میکند هرچه بی تابی است.
چهارشنبه هایم را نیلی می کنی
پر از لطافت پر از ظرافت
و من درود میفرستم به خدا به خاطر این همه زیبایی
به خاطر این همه مهر که در دل تو نهاده است
.....
و پنج شنبه...
پنج شنبه های من به رنگ بنفش است
هم پر از عشق با تو بودن
هم نگران جدایی از تو
هم پر از خاطرات زیبا
هم پر از تمنای وصال تو
....
و بالاخره جمعه فرا می رسد
جمعه های من بی رنگ نیست
جمعه های بدون تو و به یاد تو
جمعه های من هفت رنگ است
به یاد همه روزهای با تو بودن
آخ که چه شیرین است مرور خاطرات زیبای هفت روز رنگین
.....
آری من هم هر روز یک رنگ می شوم
درست همانند تو
که صادقانه رنگ عشق را به من نشان دادی
تویی که با شعرهایت من را به اوج غرور می بری
واقعا لیاقت می خواهد
مخاطب شعر های تو بودن
آیا من لایق این همه عشق هستم؟